نقد فیلم و سریال

نقد و بررسی سریال Man Vs. Bee – شبحی از آنچه می‌پنداشتیم!

به قلم: محمد علی‌زاده و سامان کتال

در انتشار مطالبی با موضوع نقد و بررسی فیلم و سریال، باید عجله کرد! چرا که حتی یک دقیقه اطلاع رسانی زودتر می تواند جان یک عده انسان را نجات دهد؟! واقعا! اینطور فکر می کنید؟ پس با ما همراه باشید!

سخن روز: اگه نمی‌تونی تمام فیلم‌ها و سریال‌های جهانو ببینی، لااقل خوباشو ببین!

باید اول به تو گفتن: که چنین‌خوب چرایی؟!

اصولاً ما در برخورد با کمدی، این ژانر را در طیف ارتباط می‌سنجیم؛ آن‌هم ارتباط دوسویه‌ی مخاطب با اثر و بالعکس. کمدی در این طیف به هیچ‌عنوان شوخی‌بردار نیست و نباید کمدی را شوخی بگیریم و سرسری و آبکی از کنارش عبور کنیم. اتفاقاً کمدی بسیار جدی است و بیننده‌ی حرفه‌ای می‌بایست هنگام بررسی و نقد یک اثر کمدی با جدیّت آن را بررسی کند. ابتدا به ساکن بیایید کمی در ستایش توانایی بالفطره‌ی وزنه‌ی این سریال، نور چشم این سریال و برند این سریال یعنی استاد ما و تاج سر همه‌‌ی ما، کمدین برتر دوران، یعنی جناب «روآن اتکینسون» جاودانه نغمه‌سرایی کنیم. و او در هر اثری که بخواهد بدرخشد، می‌درخشد، و بابت سندیّت یافتن این حرفم شما را دعوت می‌کنم به یادآوری و یا تماشای مجموعه فیلم‌های مگره. مستربینِ همیشه ماندگار که حتی راه‌رفتن، پلک‌زدن و چین‌دادن بینی‌اش نیز برای مخاطب حکایت از طنازی دارد. بنابراین چه بخواهیم چه نخواهیم، ما از دیدن روآن اتکینسون در صفحه‌ی تلویزیون لذت می‌بریم و هر اسمی که در قالب کاراکترِ هر اثری که روی او گذاشته باشند، ما به او می‌گوییم: مستربین.

The Hollywood Insider Man Vs Bee Review

مثلث “بن‌مایه – محتوا – خروجی” با اضلاع ضعیف

در کمال تأسف باید عنوان کنیم که: هرچقدر در بند قبلی مدح و ثنای عمو مستربین را گفتیم، خودِ سریال آنچنان چنگی بر دل نمی‌زند. متأسفانه طنز موجود در سریال قدرت خنده‌گرفتن از مخاطبش را ندارد و هرچه زور می‌زند، به درِ بسته می‌خورَد. شاید با غماض بتوان گفت که برخی سکانس‌ها صرفاً بانمک هستند و لبخندی ملیح را بر لب می‌نشانند، ولاغیر. عناصر فکاهه‌ی کار، ضعف مفرط داشتتند و از نظر داستانی نیز حرف جدیدی برای گفتن نداشت و باز هم باید گفت متأسفانه کلّ فیلمنامه را می‌شد در تریلر سریال دید و به اتمام رساند! خط داستانی بسیار ساده و تک‌بُعدی که تنها روی یک موضوع تمرکز دارد نقطه‌ضعف اصلی سریال است، چرا که اگر بخواهیم از مقام مقایسه وارد شویم، ما مستربین کلاسیک خودمان را در موقعیت‌های مختلفی می‌‌دیدم و با خنگ‌بازی‌هایش قهقهه می‌زدیم. ولی اکنون کلّ موضوع سریال روی پیش‌پا افتاده‌ترین موضوع ممکن تمرکز دارد و همین پاشنه‌ی آشیل باعث شده که سریال به طرز احمقانه‌ای جلو برود، اما نه‌آنطور احمقانه که مخاطب از شدت خنده، اشک از گوشه‌ی چشمش جاری شود.

خنگ‌نمایی یا خنگ‌پنداری؟!

همانطور که در بند پیشین توضیح دادیم، سریال قصد داشته احمق باشد و این کار را کرده، اما پا را روی نقطه‌ی درست نگذاشته است. وقتی فیلمساز کمدی تصمیم به تولید اثری می‌گیرد که قرار است مخاطب را با توجه به ابزاری که در دست دارد بخنداند (ابزاری که همگی در بلاهت نمایشی، ساده‌لوحی کلاسیک و طنازی ذاتی عمو “روآن اتکینسون” خلاصه می‌شود) به‌معنای واقعی بخنداند، باید هوشمنداته‌تر عمل کند. اگر بخواهیم توضیح درست‌تری از حماقت هوشمندانه مطرح کنیم، می‌توانیم شخصیت‌های دوست‌داشتنی پت و مت را مثال بزنیم که در دشوارترین وضعیت از بعیدترین چیزهای ممکن، بهترین نتیجه‌گیری را می‌کردند و ما آن را دوست داشتیم. چون خلاقیت و جذابیت یعنی همین. چیزی که ما در Man Vs. Bee ندیدیم. *این ایده‌ی دنبال کردن حشره‌ی پرنده را در سریال Breaking Bad هم دیده بودیم که عمو والتر وایت کلّ اپیزود را انرژی صرف کرد تا مگس بی‌ناموس را روی مُخ خودش و ما بیننده‌ها بود بکُشد.* و این یعنی خلاقیت در در Man Vs. Bee مُرده است. حتی حماقت او نیز در برخی صحنه‌ها زیر سئوال و محل بحث است. تا جایی که شاید منِ بیننده به خودم بگویم: نکنه من خنگم؟!

مستربین زنبور

خط داستانی یکنواخت؛ مثل جاده‌ی تهران – سمنان – مشهد

اگر حداقل یک بار با وسیله‌ی نقلیه‌ای غیر از قطار و هواپیما به مشهد رفته باشید، معنای واقعی یکنواختی و خسته‌کننده‌بودن را درمی‌یابید. سریال “مرد و زنبور” همچو جاده‌ای هموار ، کفی ، خلوت و فاقد منظره است که تا رسیدن به مقصد باید بارها توقف کنی، خمیازه بکشی، سوخت‌گیری کنی و از کمترین منظره‌ها نهایت استفاده را ببری، هرچند مناظرِ آنچنان دلنشینی نباشند. قصه‌ی Man Vs. Bee چنین قصه‌ای است.

نکته: جاده‌های جایگزین برای دوستانی که قصد دارند در جاده‌های کفی سفر کنند: کرمان به زاهدان – اصفهان به یزد – زابل به بیرجند. همینا رو بلد بودم. دیگه میل خودتونه :)))))

0_Netflix Series Man Vs Bee First Look At Rowan Atkinsons Epic TV Return

مِن حیث المجموع به ضرس قاطع!

در مجموع باید گفت که این سریال با داستان یکنواخت و تک‌بُعدی‌اش ممکن است روی مُخ شما برود. چون به آن میزان که انتظارش را دارید، شما را به خنده نمی‌اندازد و ممکن است عصبی‌تان هم کند. سریالی نیست که به آن بگوییم: منفورِ تمامیِ اعصار! اما یک Popcorny محض است و یک سرگرم‌کننده‌ی فرسایشی که می‌شد آن را در قالب یک سینمایی یک ساعت و چهل‌دقیقه‌ای نیز جمع کرد برود پی کارش. اما اگر خیلی ساطور‌به‌دست نخواهیم به این اثر نگاه کنیم، علاوه‌بر خود عمو مستربین، حرکات دوربین و جلوه‌های ویژه (به‌ویژه زنبور و سگ) واقعاً حرف برای گفتن دارد و قابل قبول است. اگر طرفدار پروپاقرص روآن اتکینسون هستید این اثر شما را راضی می‌کند. اما انصافاً شما را به چونان قهقهه‌ای وانمی‌دارد که حاصلش از جا پریدن شما و خروج ناگهانی و مصوّت باد شکم باشد.  ولی حکماً و شرعاً اگر همین داستان و روایت در دهه‌های 80 یا 90 (میلادی) ساخته می‌شد، مسلماً تمامی بینندگان در آن برهه، مثل استارشیپ می‌رفتند روی هوا (حالا یا از خنده یا از شدت کمپرس ناگهانی باد شکم).

به‌نظرم اگر بارِ کلّ سریال روی دوش عمو روآن نبود و کمی فیمنامه‌ی قوی‌تری می‌داشت، حتماً جزء آثار جاودانه به‌شمار می‌رفت، اما اکنون نمی‌توان به آن به‌جز یک کمدی زودگذر و فراموش‌شونده نگریست. امیدوارم اگر این سریال را می‌بینید از آن لذت ببرید.

اگر این سریال را تماشا کرده‌اید، لطفاً نظر خودتان را برای ما بنویسید. سپاس!

منتظر نقد و بررسی‌های جذاب و عالی و آگاهی‌بخش از نشریه شهر باشید!

 

در شبکه های اجتماعی به ما بپیوندید!

کانال تلگرام ماصفحه اینستا

سامان (ادمین نشریه)

مترجم کتاب های فانتزی - عاشق فیلم و سریال و کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا