نقد و بررسی کتاب

نقدی بر دو کتاب اول «سه گانه شهر»

نگاهی نقادانه به دو کتاب اول مجموعه ی سه گانه شهر ، اثر دارن شان.

نویسنده : سامان تقوا معصومی

 

در ادامه همراه ما باشید.

 

توجه : متن زیر شامل مباحثی است که ممکن است داستان را لو بدهد.

Spoiler Alert

وقتی کاپاک ریمی وارد شهر شد ، اولین موضوع عجیبی که سر راهش قرار گرفت ، روحانی به ظاهر کوری بود که او را با دست نشان داد. داستان به گونه ای پیش رفت که کاپاک متوجه شد پل بین حافظه گذشته و الآنش از هنگام ورود به شهر نابود شده و حتی شاید بهتر است بگوییم ساخته نشده بود. کاپاک شخصیت بسیار محجوبی داشت و همچنین انسانی ساده و خوش فکر بود.

نویسنده ای که همه ی ما او را می شناسیم و به نوشته هایش اعتقاد داریم در هر دوجلد در رابطه با کاردینال زیاد ننوشت. کاردینال فرد خشمگین و خرفتی که در ابتدای صفحات جلد اول معرفی شد. اما طرز صحبت ها با کاردینال به گونه ای پیش می رفت که با شخصیتی که دارن از او معرفی کرده بود در تضاد بود و حتی در جلد دوم ، ما شاهد این بودیم که در برابر آل جیری تسلیم هم می شد.

در جلد 1 و 2 شاهد بسیاری سؤالها بودیم که داستان بر پایه ی طرح این سوالات چرخید. لیست ” آیوامارکان”  که بسیاری از شبهات در جلد 1 معطوف به وجود ناشناخته این لیست بود ، درجلد نخست نتوانست جواب کاملی به پرسش های ما بدهد. اما در جلد  دو ، منشاء قدرت نامعلوم کاردینال مشخص شد. ویلاکس های عجیب و غریب (گداهای کوری که اغلب هنگام موج زدن ابرهای سبز بیرون می آمدند).

در جلد دوم ، حین تحقیقات آل جیری بسیاری از سوالات مطرح شد و بیشتر با این گداهای کور آشناشدیم و متوجه شدیم که خود شخص کاردینال مهره ی شطرنجی بیش نبود. ظرافت کار ، جایی بود که در عین سادگی ، شخصیت جالبی برای گداها توسط نویسنده در نظر گرفته شد.

شاید بتوان گفت که این کتاب در ترادف با رمان دموناتای  دارن شان می باشد. به یاد داریم که در آن کتاب از سه نفر به عنوان یک سلاح یاد شد. اسلحه هایی که در انتها تبدیل به خدایان شدند و جهان دیگری بوجود آوردند. لیکن در این کتاب از سه نفر برای بوجود آوردن داستانی مشابه اما با درونمایه ای متفاوت تر استفاده شد. این رمان سه جلدی به احتمال زیاد باید دارای سه شخصیت اول باشد.

در دو جلد نخست ، نویسنده داستان  را کاملا بی نقص جلو برد اما در پایان جلد دوم یک نکته وجود داشت : بعد از نابودی دوراک ، تمام افراد حاضر در لیست آیوامارکان از بین رفتند و مِه سبز خاطرات آنها را از خاطر هر آنکه آنان را می شناخت پاک کرد ، اما بیل  پاکار ویمی مخوف را از یاد نبرد. ناگفته نماند که بسیاری از مردم شهر وی را از یاد نبردند اما تنها خاطرات و اسم جزیی از او در خاطرشان بود. با این وجود ، بلایی که پاکار بر سر بیل آورده بود باید از خاطر بیل فراموش می شد اما نویسنده ذهن ما را به سمتی سوق داد که بیل این موضوع را فراموش نکرده است. این یکی از سؤالهای جلد 2 بود که بدون جواب رها شد.

 کتاب در کل کتاب زیبا و خواندنی است و اینک بطور یقین در جلد 3 باید منتظر معرفی شخصیت جدیدی باشیم. ولی آنگونه که مشاهده شد ، ویلاکس ها تمام امورات را در دست دارند. باید مطمئن باشیم که آنها در حال مهیا کردنِ سه خدا –  فرمانروا – ی از پیش تعیین شده هستند.

 

 امیدوارم از خواندن کتاب لذت ببرید.

سامان تقوای معصومی

 

 

 

سامان (ادمین نشریه)

مترجم کتاب های فانتزی - عاشق فیلم و سریال و کتاب

8 دیدگاه

  1. سلام. به به . سایت به کلی عوض شد و خوشگل تر شد. ولی قشنگ تر از خود سایت، نویسنده هاش هستن که همیشه با حوصله و خوش اخلاق جواب میدن و آدمو جذب میکنن. دوست تون دارم. خسته نباشید. تک تک پستاتونو میخونم. اگه یه روزی قسمت شد و دیدم که میتونم به شما به هر شکلی کمک کنم، از ته دلم خوشحال میشم. ایشالا که فعالیت تون به این زودیا متوقف نشه و حتی شده با یه پست تک خطی سایت خوب تونو ول نکنید.

      1. سلام یه پیشنهاد دیگه. کتاب های استیون کینگ و همینطور فیلم هایی که بر پایه ی داستان هاش ساخته شدن هم عالی اند ، مجموعه برج تاریک عالیه ولی متأسفانه سالهاست فقط یک جلدش ترجمه شده… گزینه ی خوبی هست برای ترجمه …

  2. خ نقد و نظر خوبی بود با توجه به این که کتاب بسیار ظریفانه نوشته شده و مثل ی مجسمه ینقش داده شده میمونه اما هر مجسمه ایی در اخر ترکی روی تن خودش احساس میکنه.
    به نظر من جلد اول به شدت قوی تر از جلد دوم بود.جوری که به نظر میومد نویسنده برای جلد دوم قلم خودشو شل کرده و گفته هرچی بادا باد.جذابیت جلد دوم خیلی کمتر از جلد ال بود.با اینکه کرکترایی که در وسط ماجرای دوم ودند به مرات بیشتر از جلد اول بود.بسیاری از سوالای ایوامارکان (اگه درست بگم :دی) در همون جلد اول به پایان نرسید.حتی جلد دوم هم پاسخگو نبود.اینکه اینده ی پیشین اونها چی بوده.ما خواننده ها شاید بتونیم حدسایی بزنیم اما از اونجایی که دارن شان هم استاد غافلگیریه و یک جاهایی غیر قابل پیش بینی بعیده که فرضیه های ما صحیح باشه.ولی رویی از حقیقت داره.از اینده ی ایوامارکان ها یه چیز خیلی کوچیکی در دسترسمون هست اونم اینکه اونا به دنیای دیگه میرن.اگه بخوایم بی خیال بحث عقیدتی بشیم(ک تقریبا توی این کتاب غیر ممکنه) اونا با بقیه ی انسان های فانی به ی جایگاه میرسن.پیش خدای خورشید.اما اشاره ی خیلی ضعیفی به این موضوع شده بود.شاید نویسنده در این مورد خودشو ناتوان حس کرده بوده چون داستان به اندازهی ی کافی گستردگی داشته و ممکنه با اضافه کردن هر موضوع جدید پلات داستان قابل جمع شدن نباشه.
    یه ایراد دیگه که به شدت توی جلد دوم چشم گیر بود سیر ماشینی کارها بود.ینی یک جورایی ما حس میکردیم ک داره چ اتفای میفته.سورپرایزهایی که توی جلد دوم در کیمن بودند زیاد غافلگیر کننده و داغ نبودند.به خصوص درمورد پرسیلا پردو.و بیل.از همون اول معلوم بود ی رابطه ایی بین این دو و الن و نیک وجود داره.اما مبهم.قاتلی که پرسیلا باشه باید خیلی بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگرفت و بیشتر بهش میپرداخت.و اینکه روند داستان خیلی بدیحی شده بود.(در جلد دوم.)ال جیری پیش فلانی میره.فلانی بهش دروغ میگه.گند فلانی توسط یکی دیگه در میاد.فلانی تهدید میشه.یکی دیگه میمیره.ال خیلی ناخود اگاه یه چیزی بهش الهام میشه و فلانی راستشو میگه(با کلی تهدید) خیلی فرمالیتس.یه جورایی داستان ال رو به جلو میبره.ینی راوی اونو توی چالش های مختلف میندازه.هل دادنش کار نویسندس.دارن شان یه تصویر بی روح از یک کارکتر رو به ما داده و به جای اینکه خود کارکتر بجنبه.. دارن اونو نقاشی میکنه.نقطه ضعف بدیه.
    با توجه به گفته ی کاردینال بعد از مرگ اون و با ایجاد مه سبز همه باید ایوامارکان هارو از یاد ببرن.اما خود ال جیری پدرشو فراموش نکرد.و اگر نظریه های اون درست باشه.بیل هم پاکار رو فراموش نکرده.در نتیجه ی جای بزرگ داستان میلنگه و با دانسته هامون در تناقضه.
    در کل! این کتاب با ظرافت قابل توجهی نوشته شد.هر جلد مکمل جلد بعدی بود و دارن طبق عادتش تمام سوراخ سمبه های جلد قبلی رو پر میکنه.مثل حماسه ی دارن شان و مکملش لارتن کریپسلی
    خسته نباشید.

    1. ممنون از نظر جامع و زیبای شما.
      در واقع خود من هم کتاب اول رو پر مغز تر میدونم.

      استفاده کردیم. موفق باشید

  3. سلام من از طرفدارای شما هستم
    لطفا اگه میشه کتاب داس مرگ را در اسرع وقت ترجمه کنید نوشته اقای نیل شوشترمن هست و در سایت Book.google.comهست
    https://books.google.com/booksidهست
    یا اگه سرچ کنید scythe book بعد در قسمت کتاب ها بروید این سایت می تونید پیدا کنید
    مرسی از توجهتون

    1. سلام خدمت شما. در حال حاضر مشغول ترجمه ی کتاب ویچر و کتاب های بعدی دارن شان هستیم و گمون نکنم به این زودی ها بریم سراغ ترجمه ی این کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا