بازی Gameنقد و بررسی

نقد بازی Destiny 2 | آماده، هدف، آتش

پس از مدت ها انتظار، بالاخره Bungie نسخه‌ی دوم بازی محبوب خود یعنی Destiny را منتشر کرد.

در ادامه با بررسی این بازی از نشریه‌ی شهر همراه ما باشید.

سازنده‌ی سری بازی‌های محبوب Halo، بانجی پس از جدا شدنش از Microsoft، دست به خلق اثری زد که فرمول موفقش باعث شد تا به پیروی از آن Ubisoft و Electronic Arts نیز این دست پخت را در آثارشان بگانجانند و آی پی‌های جدیدی مثل Division و Anthem را خلق کنند.

اما خب مگر این فرمول چه چیزی را درون خودش جا داده بود که به موفقیت‌های عظیم در فروش و جذب مخاطب دست یافت؟

ترکیب ژانر Shooter و MMO قطعاً دلیل دست یافتن به این دست نیافتنی‌ها برای استدیو آمریکایی بود که دو سبک پرطرفدار بازی‌های رایانه‌ای را با هم ترکیب کرده و دنیایی سراسر زیبا و عالی را به وجود آورد.

حال بعد از گذشت سه سال مجدداً شاهد یک نسخه‌ی جدید دیگر از این مجموعه هستیم. اما آیا بانجی توانسته طرفداران نسخه‌ی قبلی را همچنان مشتاق انجام این بازی نگه دارد و علاوه بر آن بازیکنان جدید را نیز جذب سری خود کند؟

داستان بازی بعد از وقایع آخرین بسته‌ی الحاقی نسخه‌ی اول به نام Rise of Iron اتفاق می‌افتد. جایی که نژاد Cabal با رهبری فرمانده خود به نام Ghaul به آخرین شهر حمله می‌کند و قصد دارد Traveler، کسی که نور را برای گاردین‌ها به ارمغان آورده را به تصاحب خود دربیاورد و شما نیز وظیفه‌ی جلوگیری از این حمله را دارید. گال معتقد است که تراولر برای اهدا کردن نور به انسان‌ها اشتباه کرده و این نژاد اوست که لایق این قدرت است.

روی کاغذ همه چیز جذاب به نظر می‌رسد و انتظار داستانی پر زد و خورد و پر تنش را داریم و حقیقتاً در خیلی موارد هم به این مهم دست می‌یابیم و به جرات می‌توان گفت که دلیلش نیز یک چیز است و آن هم فقط کات سین‌ها و نمایش‌های بین مراحلی. حقیقتاً یک ساعت اول که مشغول بازی بودم، بیشتر از کل نسخه‌ی اول با تمام بسته‌های الحاقی‌اش سینماتیک دیدم! و واقعاً نیز کیفیت ساخت خیلی خوبی داشتند و در پیش بردن روند داستان تاثیر به سزایی داشتند. اما این زد و خوردها گذرا هستند و در انتها به آن موردی که فکر می‌کنید نمی‌رسید و دستینی دو داستانی را روایت نمی‌کند که شب‌ها قبل از خواب راجع به آن فکر کنید و ساعت‌ها با دوستانتان در موردش میز گرد تشکیل دهید. داستانی متوسط و روایت داستانی خوب در آخر کار نصیبتان می‌شود.

 

در طول 17 مرحله به مبارزه با سربازان این فرمانده می‌روید و در انتها انتظار باس فایتی فوق‌العاده قدرتمند، عرق در بیاور و به یاد ماندنی را می‌کشید، اما همه‌ی رشته‌هایی که بافته‌اید پنبه می‌شوند و کمتر از پنج دقیقه به راحتی این آنتاگونیست را سر راه برمی‌داریم. موردی که فقط شامل این مورد نمی‌شود و کل روند داستانی بازی آن‌قدر درجه‌ی سختی راحتی دارد که شما را به سطوح می‌آورد و آرزو می‌کنید کاش کمی سختی سری Dark Souls در این بازی نیز تاثیر می‌گذاشت. و اگر شما بازیکن حرفه‌ای باشید، شاید این راحتی بیش از حد کلافه‌تان کند و بخواهید بیخیال هر چه که تا به این‌جا پیش رفته‌اید شوید.

در مراحل داستانی این بار با پای پیاده به مصاف دشمنان نمی‌روید و خلاقیتی که در استفاده از تانک و ابزار نقلیه‌ی دیگر ساخته و پرداخته شده که از تکراری شدن روند داستان جلوگیری می‌کند و نقطه قوتی بود که هرگز آن را در نسخه‌ی پیشین ندیدید و این یک قدم رو به جلو برای سازنده بود که نشان می‌دهد صدای درخواست بازیکنانشان به گوششان رسیده است.

اگر چه گرافیک بازی نه انقلابی است و نه پس رفتی داشته، اما کارگردانی هنری چشم هر بیننده‌ای را جذب خودش می‌کند و برای لحظاتی نیز شده دست از شلیک کردن می‌کشید و به تماشای این مناظر زیبا می‌پردازید. و این کارگردانی هنری فقط مربوط به محیط‌های بازی نمی‌شود و چهار نژاد اصلی و دشمن در بازی هم دست خوش تغییرات ظاهری و هم‌چنین در گیم پلیشان شده است که برای آنانی که از شماره‌ی یک مشغول این سری هستند یک تنوع خوب و برای آنانی که اولین بار آن‌ها را مشاهده می‌کنند بسیار خوش ساخت‌اند.

 

بانجی را پدر سبک شوتر می‌نمام و برای گفته‌ی خود نیز دلیلی دارم. این شرکت با خلق مجموعه‌ی محبوب و بزرگ هیلو، اولین بار استاندرهای جدیدی را وارد این ژانر کرد که الان در تمامی بازی‌های بزرگ و کوچک استفاده می‌شود؛ از پر شدن نوار سلامتی تا تیراندازی بدون نشانه گرفتن و موارد بسیار زیاد دیگر. حال این استدیو بعد از هیلو یک بار دیگر تحولی دیگر را آفریده و آن را به وضوح در گیم پلی دستینی می‌بینیم. نسخه‌ی دوم این سری، راه شماره‌ی یک را ادامه داده و با بهبودهایی کوچک اما مهم و کلیدی کاری را انجام داده تا اگر حتی شما برای اولین بار در عمرتان یک شوتر اول شخص را تجربه می‌کنید، مطمئن باشید شما را از یک بازیکن آماتور، به یک پلیر حرفه‌ای تبدیل می‌کند و این مورد به تنهایی ارزش بسیار بالایی را برای تکرار ساعت‌های مکرر بازی می‌کند و هرگز برای شما تکراری نمی‌شود.

حالت Strike و به خصوص Raid بازی در کنار دوستانتان تجربه‌ی به شدت لذت بخشی است که می‌تواند به راحتی و برای چندین ساعت شما را غرق در دنیایی بازی کند بی آن‌که متوجه گذر زمان شده باشید.

مهم‌ترین نکته‌ای که در تنها رِید حاضر در بازی – تا به این لحظه – نظر من را به خود جلب کرد، شباهت عجیب سه قسمت آن به دو رِید نسخه‌ی پیشین آن بود. قسمت جنگل به شدت شبیه Gorgonهای رِید Vault of Glass، بخش استخر شبیه به Totemهای رِید Kings Fall و در نهایت باس نهایی رید به باس انتهای والت آو گلس یعنی Atheon شباهت داشت. اما نگذارید این شباهت‌ها شما را به اشتباه بیندازند، چون علاوه بر این که در محیطی جدید و با نژاد دیگری از دشمنان درون بازی اتفاق می‌افتند، باز هم این طراحی هنری محیط رِید است که شما را به وادی دیگری می‌برد و فارغ از هرگونه شباهت‌ها  می‌کند. محیطی سراسر شگفتی و پر از رمز و رازهای مختلف و دالان‌های تو در تو که ممکن است مرگ، یا یک اسلحه‌ی به شدت قدرتمند را در دل خود جا داده باشد.

 

در نسل هشتم بازی‌های رایانه‌ای به سر می‌بریم و کمتر اثری را می‌بینیم که در آن حالت رقابت با بازیکنان دیگر وجود نداشته باشد و دستینی نیز از این مورد مستثنا نیست و اگر نگویم این بازی بهترین مولتی پلیر را دارد، قطعاً در حقش اجحاف کردم، چون یکی از بالانس‌ترین شوترهایی است که تا به حال انجام داده‌ام و در کلاس بندی‌هایش به وضوح این نکته دیده می‌شود و شما هر کلاسی از بین سه کلاس بازی را انتخاب کنید، هیچ برتری نسبت به دوتای دیگر ندارید و دلیلش را نیز شاید بتوان تعادل خیلی خوب بین قدرت خاص کلاس‌ها دید. و همان‌طور که پیش‌تر نیز به آن اشاره کردم، مولتی پلیر دستینی دو کلاس درسی است که با هر چه بیشتر انجام دادنش به مراتب سطح بازیکنی خود شما نه تنها در این بازی، بلکه شوترهای اول شخص دیگر نیز ارتقا می‌یابد.

البته به خاطر وضع اینترنت نه چندان خوب کشور ما شاید مدت زمان بیشتری را در انتظار پیدا کردن رقیبان دیگر بکشید اما نسبت به نسخه‌ی اول این وضع به مراتب بهتر شده و شما در دو حالت کلی Quick Play و Competitive در دو تیم چهار نفره با بازیکنان دیگر رو در رو می‌شوید که همان‌طور که از اسم هر دو پیداست اولی شما را سریع‌تر به داخل مسابقه هدایت می‌کند، اما ممکن است اختلاف قدرت زیادی را بین بازیکنان ببینیم، اما در حالت دوم جست‌وجو طولانی‌تر بوده اما رقیبان تقریباً هم سطح شما هستند. چهار حالت‌ مختلف برای هر دو این‌ها در نظر گرفته شده که برایم کمی عجیب است که در مقایسه با نسخه‌ی پیشین این تعداد به شدت کمتر شده و شاید پس از مدتی برای بازیکنان تکراری شوند؛ از معروف‌ترین آن‌ها به کلش (Team Deathmtach) و کنترول (Capture the Flag) می‌توان اشاره کرد و دو حالت دیگر که در این بازی اضافه شدند. Countdown که در آن بازیکنان یک تیم به فعال کردن و دفاع از یک بمب مشغول می‌شوند و تیم مقابل نیز باید این بمب را خنثی کند و Survival که هر دو تیم هشت جان دارند و پیش از صفر شدنش باید دو بار هر یک از اعضای رقیب را بکشند تا پیروز شوند.

 

البته یک حالت دیگر برای بازیکنان حرفه‌ای تر نیز به مانند دستینی یک در این بازی هم وجود دارد که از جمعه تا سه‌شنبه هر هفته قابل بازی بوده و شامل جوایز ویژه‌ای نیز است. که البته دست خوش تغییراتی نیز گشته است.

در بازی اول Clanها وجود داشتند که صرفاً فقط اسمی از آن‌ها بود و هیچ تاثیری در روند بازی نمی‌گذاشت، اما با یک زلزله‌ی بزرگ به شماره‌ی دوم بازی انتقال پیدا کرده‌اند. با دوستانتان می‌توانید کلنی را بسازید و با توجه به انجام دادن مراحل خاصی از بازی، اول هر هفته‌ی بازی (سه‌شنبه) جایزه‌ای به شما تعلق می‌گیرد. ممکن است شما تا به حال رِید نزده باشید، اما اگر یکی از اعضای کلن شما نیز رِید را کامل کند، شما به صورت تصادفی یکی از اسلحه‌ها یا لباس‌های آن را خواهید گرفت. برای بالا بردن پاور، که بعد از به حداکثر رسیدن لول بازی که 20 می‌باشد، کلن یکی از مکان‌هاییست که به خوبی برای این کار کمک می‌کند. می‌توانید با افزایش سطح کلن خود نیز قابلیت‌های خاصی نیز باز کنید که می‌توان به بهتر شدن جوایز از رویدادهای درون بازی و XP بیشتر هنگام انجام رِید و Nightfall اشاره کرد.

سیستم پاور آپ کردن بازی نیز به این گونه است که بعد از این‌که شما به حداکثر لول مشخص شده که 20 می‌باشد می رسید باید پاور خود را ارتقا دهید و ارتقا دادن آن نیز به این شکل است که با انجام دادن رویداد‌ها، استرایک‌ها و مسابقات بین بازیکنان و حالت‌های دیگر که درون بازی هستند، جوایزی به شما تعلق می‌گیرد که نسبت به عدد پاور کنونی شما بیشتر است و مجموع این شاخص‌ها عدد کلی پاور شما را تشکیل می‌دهد که البته سیستم عجیب و پیچیده‌ای را بانجی برای آن در نظر گرفته که به نظر من هدف سازنده از این کار ادامه دادن بازی تا بسته‌های الحاقی است و از دست ندادن بازیکنان خود.

 

رکن اصلی هر بازی شوتر را اسلحه‌های آن تشکیل می‌دهند و این مورد را بیشتر در دستینی حس می‌کنید. برای دست یافتن به یک سری از این سلاح‌ها، که در بازی با دسته بندی Exotic شناخته می‌شوند، باید مراحل خاصی را انجام دهید تا در نهایت به اسلحه‌ی مورد نظر دست یابید. این جریان در نسخه‌ی پیشین به شدت سخت و پیچیده بود و گاهاً اگر از سایت‌های مختلف اگر به دنبال این سلاح‌ها نمی‌گشتید، محال بود حتی از وجودشان باخبر نیز شوید، حال بماند که دست یافتن به هر کدام از آن‌ها نیز کار بسیار کمرشکنی بود، به طوری که خاطرم است داد یکی از بازیکنان را درآورده بود که، “متنفرم از این که این بازی فقط مربوط به اسلحه‌هاست”. اما علاوه بر حالت داستانی بازی، این مورد نیز به شدت آسان شده و به شخصه هیچ لذتی از طی کردن این مراحل و رسیدن به اسلحه‌ی مورد نظر نمی‌بردم. علاوه بر دم دست بودن دسترسی به آن‌ها، مراحل بسیار ساده‌ای نیز برای به دست آوردنشان را باید طی کنید که به مزاج حداقل من یکی که خوش نیامد!

اما جز این مورد، تنوع در سلاح‌ها بیشتر شده و طراحی صوتی و بصری آن‌ها به شدت چشم نواز شده است، صدای بعضی از اسلحه‌ها به قدری عالی صداگذاری شده که از فکر تکرار چندین و چند باره شلیک با آن دست نمی‌کشید و آخر سر با یک خشاب خالی رو به رو می‌شوید. از انواع مسلسل‌های سبک و سنگین گرفته تا اسنایپر و راکت و گرنید لانچر و حتی شمشیر.

موسیقی همچنان از ارکان اصلی هدایت شما رو به جلوست. شاید در برخی بازی‌ها حتی متوجه نواخته شدن نت‌های موسیقی نشوید، اما در خیلی از موارد هنگام انجام دادن دستینی دو با موسیقی که در پس زمینه پخش می‌شود همراه می‌شوید. در برخی مراحل بسیار حماسی و در مراحل دیگر با ریتم تند.

صدا گذاری و طراحی سلاح‌های داخل بازی بسیار رضایت بخش‌تر از آن‌چه در نسخه‌ی آزمایشی که پیش از عرضه‌ی رسمی بازی منتشر شد هستیم. وزن یک سلاح را کامل حس می‌کنید و صدایی که برخی از آن‌ها موقع شلیک گلوله تولید می‌کندد را بی شک مربوط به همین اسلحه می‌دانید.

 

خوش‌بختانه باگ آزاردهنده‌ای را مشاهده نکردم که لطمه‌ای به تجربه‌ی بازی بزند و حداقل از لحاظ فنی کم و کسری را شاهد نبودیم.

اما شاید پس از مدتی که بازی را انجام می‌دهید به این نتیجه برسید که آیا این نسخه‌ی دوم در حد همان بسته‌ی الحاقی برای دستینی یک نبود؟ حقیقتاً در این چند سال اخیر آن‌قدر شاهد چندین و چند باره فروختن بازی‌ها از سمت سازنده‌ها و ناشرانشان بوده‌ایم که در خیلی موارد حتی رغبتی به خرید بازی نداریم، درست است که بانجی و اکتیوژن سازنده و ناشر بازی نیز همین کار را با نسخه‌ی اول انجام دادند، اما حتی اگر دستینی دو را بدون بسته‌های الحاقی نیز تجربه کنید، مطمئن باشید علاوه بر این‌که هیچ ضرری نکردید، بلکه با متفاوت‌ترین شوتر اول شخصی که تا به حال انجام داده‌اید روبه‌رو خواهید شد که ساعت‌ها شما را سرگرم نگه می‌دارد و از تکرار چندین باره‌اش با کلاس‌های مختلف لذت خواهید برد.

به شخصه برای خودم که از طرفداران سرسخت این سری هستم، نسخه‌ی دوم را به مانند برادر بزرگ‌ترش همچنان اعتیادآور، مهیج و با ارزش تکرار بالا می‌بینیم، اما هنوز هم ایراداتی وجود دارد که امیدوارم در ادامه به نوعی رفع شوند، از سخت‌تر شدن تجربه‌ی به دست آوردن یک سلاح اگزاتیک، تا نقشه‌ها و لیست استرایک‌ها و سلاح‌های بیشتر و اضافه شدن دشمنان جدید.

آیا شما نیز دستینی دو را تجربه کرده‌اید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

سامان (ادمین نشریه)

مترجم کتاب های فانتزی - عاشق فیلم و سریال و کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا