فیلم “جنگل” بر اساس یک رخداد واقعی ساخته شده است. در این مطلب قصد داریم این فیلم دیدنی را معرفی کرده و اندکی راجع به آن صحبت کنیم. با ما همراه باشید!
فیلم “جنگل” ساختهی گرِگ مکلین، اقتباسی از کتاب زندگینامهایِ “جنگل” نوشتهی یوسف (یوسی) گینگزبرگ اسرائیلی تبار است که داستان سفر خود در سال 1981 به جنگلهای آمازون را روایت میکند.
شخصیت یوسی گینگزبرگ (با نقش آفرینی دنیل رادکلیف) پس از سه سال خدمت در ارتش اسرائیل، حالا به کشور بولیوی سفر کرده و قصد دارد ماجراجوییهایی را در قلب بزرگترین و مخوفترین پهنهی درختی روی کرهی خاکی انجام دهد. او عاشق شناختن قبایل جنگلی، پیدا کردن گنج و کنکاش پیرامون چگونگی زندگی در جنگل است. او در ابتدای راه پر پیچ و خمش به دل جنگل، به همراه سه نفر (دو جهانگرد و یک نفر ناشناس که خودش را راهبلد معرفی کرده) ماجراجوییاش را آغاز کرد و اتفاقات فیلم را رقم میزنند.
اما از داستان که گذر کنیم (نمیخواهیم برای کسانی که فیلم را ندیدهاند، لوث شود)، ابتدای امر، به نقشآفرینیها میرسیم. بازی خارقالعادهی دنیل رادکلیف برای چندمین بار باعث میشود لب به تحسین بگشاییم و این جمله را در وصفش به کار ببریم: او قبل از به دنیا آمدنش نیز بازیگر بوده است! و حالا که کم کم باید تولد 29 سالگیاش را جشن بگیرد، میتوان گفت به نقطهی شکوفایی خودش نزدیک و نزدیکتر شده است. در کنار او توماس کرتشمانِ آلمانیتبار (بازیگر نقش کارل) نیز ایفای نقش دلپذیری داشته و قدرت بازیگریاش در کنار سیمای خونسرد و لطیفش به جذابیت فیلم کمک دوچندانی کرده است. اما دو بازیگر دیگر یعنی الکس راسل (کوین) و جوئل جکسون (مارکوس) آنچنان که باید و شاید در نقشهایشان فرو نرفتند و خیلی خنک و خشک به نقشآفرینی پرداختند. البته نباید به این موضوع خرده گرفت چرا که این فیلم محصول کشور استرالیا بوده و انتظار میرفت که کارگردان حداقل از دو هموطن در این فیلم به عنوان نقشهای اصلی و مکمل استفاده کند. اما سوای این انتخاب (که ممکن است بر اساس پتانسیل نیروی بازیگری در کشور استرالیا قابل اغماض باشد) گرِگ مکلین نشان داد که یک کارگردان قابل است و این توانایی را دارد که رگ خواب مخاطب را در دست گیرد.
گرِگ مکلین سابقاً نشان داده که ید طولایی در تولید فیلمهای علمی تخیلی دارد و اغلب او را با کارهایی چون Wolf Creek و Darkness میشناسیم، اما این بار او سراغ داستانی واقعی رفته که جزئیاتش مو بر تن آدم سیخ میکند و نه تنها دست کمی از قصههای مورمورکننده و خون خشک کنندهی دلهرهآور ندارد، بلکه میتواند در زمرهی برترین آثار درام و هیجانانگیز قرار گیرد. صحنههای منحصر بفرد و انتخاب لوکشین بینظیر (جنگلهای مونت تامبورین در ایلت کویینزلند استرالیا) در کنار یک نقشآفرینی کمنظیر، این فیلم را به یکی از برترین آثار سینمای استرالیا مبدل کرد و مکلین علیرغم اینکه باید به خود افتخار کند، این نکته را هم باید در نظر داشته باشد که انتظارات از او بالا رفته و در اثر بعدیاش حق ندارد پسرفت کند!
اما در کنار تمام این تعریفها و تمجیدها، نکاتی هست که باید به شکلی واقعگرایانه به آنها اشاره کرد. برخی منتقدان معتقدند که نویسنده در این فیلم تنها به شخصیت یوسی پرداخته و هیچ خطی از سایر کاراکترها به مخاطب نداده است. فیلم آنقدر درگیرِ مشکلِ یوسی شده که باعث شده بیننده سه کاراکتر دیگر و سرنوشتشان را فراموش کند. البته این موضوع قابل بحث است، چرا که این فیلمنامه تنها ماجرای خودِ یوسی گینگزبرگ را که از زبان خودش نقل شده در بر میگرفت و در بیخبریِ مطلق از سایرین بود. بنابراین سرگذشت و سرنوشت سه نفرِ دیگر، تنها در انتهای فیلم و در قالب چند عکس قدیمی، چند ثانیه را به خود اختصاص داد.
در مجموع باید گفت فیلم جنگل یکی از فیلمهای خوب امسال بود و اگر مسائلی از قبیل موارد مذکور رعایت میشد، شاید نمرات نسبتاً بالاتری را نیز کسب میکرد. Jungle 2017 در Rotten Tomatoes 51% درصد محبوبیت دارد و در IMDB نمرهی 6.7 را از مخاطبین دریافت کرده است.
منتظریم نظر شما را درمورد این فیلم بدانیم.
به نظرم این فیلم واقعا عالی بود و بازیگر نقش کارل از همه بهتر بود. کاملا موافقم که باید به جای بازیگر کوین یه نفر دیگه رو انتخاب میکردنداین طوری خیلی بهتر میشد چون اصلا به عکاس ها شبیه نبود. آخرشم رو دلم موند یوسی یه تیکه ازون کیکای تو جشنو بخوره😂😕
ممنون از نظر شما
سلام
پیشنهاد میکنم نقدی هم برای فیلم آن (it) که جدیدا خیلی سروصدا به پا کرده بنویسید. فوق العاده جذابه.همینطور خواهش میکنم اگه براتون مقدوره کتابش که نوشته استفن کینگه حتی شده نسخه زبان اصلی رو توی آرشیوتون قرار بدید.
با تشکر