شهر در نمایشگاه کتاب پاکدشت

بزرگترین نمایشگاه کتاب استان تهران در تاریخ 14 آذرماه در شهر پاکدشت دایر شده که تا 22 آذر برپاست. گزارشی از این نمایشگاه تهیه کردیم که خواندن آن خالی از لطف نیست. همراه ما باشید.

نمایشگاه صبح روز چهاردم در محل مصلیِ شهرستان پاکدشت افتتاح شد. ساعت 2 بعدازظهر (تنها چند ساعت پس از مراسم افتتاحیه) وارد محوطه نمایشگاه شدم. اولین نکته ای که توجهم را جلب کرد ، پارکینگ خالیِ مصلی بود که نشان می داد استقبال چندانی از -به اصطلاح- بزرگترین نمایشگاه کتاب استان تهران به عمل نیامده است. دومین نکته این بود که برای وارد شدن به نمایشگاه می بایست بدون کفش وارد سالن می شدیم چون کف سالن (بخشی از ضلع غربی مصلی) فرش شده بود و این تصمیم در راستای نظافت غرفه داران و بازدیدکنندگان تصمیم خوبی بود.

فضای نمایشگاه در روز افتتاحیه بسیار کسل کننده بود ، به طوری که پس از کمی قدم زدن مابین غرفه هایی که یکی درمیان بسته بودند، تصمیم گرفتم روز دیگری به نمایشگاه سر بزنم. برای دومین بار وارد نمایشگاه شدم (امروز را انتخاب کردم چون مصادف بود با روز دانشجو و باور داشتم که با نمایشگاه شلوغ تری مواجه خواهم بود.) و این بار کمی از پرشورتر بودنش به وجد آمدم.

در لیست ناشران حاضر در نمایشگاه امسال ، از ژانر فانتزی و وحشت ، اسامی انتشارات افق ، افق دور و قدیانی دیده می شد ، اما هرچه گشتیم خبری از افق و قدیانی نبود و فقط توانستیم انتشارات افق دور را پیدا کنیم. از مسئول برگزاری مراتب را جویا شدیم و ایشان فرمودند که قرار بود دو نشریه ی مذکور در نمایشگاه حضور داشته باشند اما در آخر صرف نظر کردند و نیامدند.

هرچه درمیان غرفه ها و کتاب ها گشتیم ، نتوانستیم آثار “فانتزی” جالب و دلخواه را پیدا کنیم. اکثر غرفه ها به کتاب کودک اختصاص داشتند و استقبال مدارس ابتدایی نیز شایان توجه بود.

تنها تعدادی از آثار قدیمی آر.ال.استاین و نویسنده های معدود دیگر را پیدا کردیم که چندان استقبالی از آن نمی شد. نکته ی جالب این بود که هیچ غرفه ای بصورت اختصاصی آثارش را عرضه نمی کرد. مثل کتابفروشی های میدان انقلاب هرقلم جنسی که می خواستی آنجا بود (البته بجز ژانر مورد علاقه ی ما طرفداران). در عکس زیر ، مشتی نمونه ی خروار قرار دادم تا ببینید که مثنوی معنوی چگونه با هری پاتر همزیستی مسالمت آمیز داشته!

اگر خون آریایی در رگ هایتان جریان دارد ، این عکس را دست به دست کنید تا به دست جی.کی.رولینگ برسد و دریابد که ما ایرانی ها چقدر دوست داریم ایشان کتابی با مضمون “هری پاتر و دیوان شمس” و یا “هری پاتر و جادوی مولوی” بنویسد! (نمیگم مزاح کردم خودتون متوجه بشید!)

به هرحال ، نمایشگاه به خوبی خوشی درحال برگزاریست و تنها ضعف کلیدی آن ، بی توجهی به ژانر فانتزی – وحشت – علمی تخیلی و ماوراءالطبیعه بود. عدم اقبال انتشارات افق و قدیانی بر این موضوع صحه می گذاشت. در عوض ، تعدادی از نشریات سودجو ، کتاب های قطور و لاکچریِ دیوان حافظ و بوستان سعدی را (با جلدی فاخر و محتوای پشت زمینه سفید و فونت Arial) را در معرض نمایش و فروش قرار داده بودند. هنوز هم کتاب هایی مانند “قورباغه را قورت بده و هسته اش را تف کن” ، “کدوم از خدا بی خبری پنیر موزارلای 95 95 مرا منتقل کرد” و “چرا قیمه ها را توی ماست ها می ریزیم” و از این قبیل به چشم می خورد و توی ذوق می زد. اما از این نکته نگذریم که در بخش کتاب کودک ، یک انقلاب صورت گرفته بود. آثاری بسیار آموزنده و دست چین شده در اختیار کودکان قرار گرفته بود که از حق نگذریم ، عالی بودند.

اما تنها حفره ی تاریک در این نمایشگاه ، خلأ آثار فانتزی بود که امیدواریم در نمایشگاه های آتی در شهر های دیگر ، این ژانر بیشتر مورد توجه قرار گیرد. سخن آخر اینکه : نمایشگاه امسال پاکدشت ، با وجود زحمت های زیادی که برایش کشیده شده بود ، به درد فانتزی باز ها نمی خورد. باشد که در آینده اهمیت بیشتری به این رده داده شود.

سامان کتال