معرفی فیلم و سریال

برای آنها که Dexter را ندیده اند

عمو دکستر مهربان!

آیا موفق نشده اید سریال دکستر را تماشا کنید؟ آیا تعریف هایی که از این سریال شنیده اید به دل شما ننشسته؟ آیا از ژانر سریال دکستر خوشتان نمی آید؟ پس این مطلب را بخوانید تا نظرتان عوض شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Dexter ، بلای روح و تن

 

شاید اولین سکانس سریال را که ببینید ، اینطور قضاوت کنید که دکستر یک سریال سراسر جنایت ، خون و خشونت است ، اما به واقع باید گفت شاهکاری که نویسنده ی این اثر ، جف لیندزی خلق کرده ، یکی از برترین داستان های تاریخ جهان است. بگذارید در ابتدا به شما بگویم ؛ در مجموع دو حالت وجود دارد : یا شما دکستر را می‌بینید و عاشقش می‌شوید ، یا از او متنفر می‌شوید.

سریال دکستر به واقع یک دانشگاه روانکاوی است. ژانر این سریال را جنایی – معمایی تعریف کرده‌اند ، اما بنده یکی دیگر به آن اضافه می‌کنم : روانشناسی. در هر اپیزود حداقل یکی دو نکته‌ی بسیار مفهومی پیرامون مباحث روانشناختی مطرح می‌شود و موجب این می‌شود که بیننده خودش را با شخصیت اصلی داستان مقایسه کرده و هیولاهای درونی‌اش را بیشتر و بیشتر بشناسد. مبحث کلی این است که همه‌ی ما در زندگی مشغول تظاهر کردن هستیم و اگر خودِ واقعی‌مان را به دیگران نشان دهیم ، خیلی زود از جانب تمام محیط و اطرافیان طرد خواهیم شد. در هر فصل به طور جداگانه به یک بُعد شخصیتی انسان پرداخته می‌شود و داستان نیز پیرامون همان موضوع شکل گرفته و بینده را از حیث اینکه چگونه این همه شگفتی که در یک سریال تلویزیونی جای گرفته مسحور می‌کند.

سریال دکستر همه چیز دارد! خشونت ، محبت ، خانواده ، کشتار ، روابط عاطفی و… اما تنها چیزی که غالباً بر مضمون سریال حکم‌فرماست ، خون و است خون…! اما خون تنها یک شاخص است. در زندگی ما شاید شاخص های دیگری مانند خانه ، درخت ، دود ، جوراب ، والدین و… وجود داشته باشند. شما با دیدن این اثر ، متوجه می‌شوید نقش خانواده و مخصوصاً یک پدر در زندگی فرزندش چقدر اهمیت دارد.

 

جنایت را از دیدگاه های دیگری ببینید.

 

هرکسی عاشق و یا وابسته‌ی چیزی است. هر آدمی دلبستگی‌ای دارد. یک شخص ، یک نوشیدنی ، یک مسافرت چیزی است که حال ما را بهتر می‌کند ، اما در رابطه با دکستر این موضوع فرق دارد. میل به کشتن در وجود او فوران می‌کند و تنها کشتن است که به او آرامش ذهنی می‌دهد. بله! آدم بکش ، سرحال باش! حس تیره‌ای در وجود دکستر وجود دارد و او نام این حس را “مسافر تاریکی ” گذاشته است. مسافری که هر دم او را مجاب می‌کند تا از پیله‌گاهی که از دروغ و ریا و تظاهر ساخته بیرون بیاید و خود واقعی‌اش را نشان بدهد ، هیولای درونش را آزاد کند و دست به جنایت بزند. و او کارش را بلد است.

 

دغدغه های خانوادگی یک قاتل.

 

دکستر نیز مثل همه‌ی ما یک انسان معمولی است و دغدغه‌های زندگی خودش را دارد. دغدغه‌هایی که از همان سه سالگی گریبانش را گرفت و به او شکل داد. دغدغه‌های گریبان‌گیری که ماهیت وجودی‌اش را ذره ذره ساخت و پرورش داد. قاتل سر به زیرِ داستان ما یک فرد جامعه‌گریز و منزوی است و تنها کسانی که به آنها راحت است ، خواهرش “دبرا” و دوست‌دختر جدیدش “ریتا” هستند. و همچنین درگیر یافتن اسراری از زندگیِ خودش است.

موضوع فصل‌های اول و دوم این سریال راجع‌به این است که دکستر که بود ، چه گذشته‌ای داشت ، چگونه به قاتل شدن روی آورد و چرا کشتن به او آرامش‌خاطر می‌دهد. به موازات این ماجراها ، اتفاقات دیگری رخ می‌دهند که ما را پا به پای هر سکانس جلو برده و میخکوبمان می‌کند. شما عاشق دکستر خواهید شد. او انقدر نابغه ، دیوصفت ، سیاه‌دل و دوست‌داشتنی است که از او برای خود یک اسطوره می‌سازید. برای او دغدغه‌مند می‌شوید و هیجاناتش را در خود تکرار می‌کنید.

 

همه‌ی ما یک مسافر تاریکی داریم.

این سریال بسیار آموزنده‌است. اما توصیه می‌کنم افراد کمتر از شانزده‌سال به دلایل بسیار متعدد آن را تماشا نکنند. اگر تا به حال این سریال را تماشا نکرده‌اید ، زودتر دست به کار شوید و در دانشگاه دکستر ثبت نام کنید! دکستر فراتر از یک سریال سرگرم کننده است. امیدوارم از این اثر خارق‌العاده درس زندگی بگیرید و خودتان را بهتر بشناسید. منتظر نظرات شما هستیم.

سامان (ادمین نشریه)

مترجم کتاب های فانتزی - عاشق فیلم و سریال و کتاب

2 دیدگاه

  1. حتما این سریالو ببینید اما فصل هشتشو نگاه نکنید و بعد از فصل ۷ فکر کنید سریال تموم شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا