طنز جنبههای مختلفی دارد، واگناریا جز آن دسته از انیمههاست که دست روی بهترین نوع طنزها گذاشته است. در ادامه با نقد این انیمه همراه نشریهی شهر باشید.
این نقد مربوط به هر سه فصل این انیمه بوده و شامل مطالبیست که ممکن است بخشی از داستان را فاش کند.
واگناریا یا working را میتوان از انیمههایی نام برد که طنز به خصوصی درونش نهفته است، نه طنز زشت و زنندهای مثل آنچه بسیار در غرب دیدهایم و نه حتی خود سریهای ایچی ژاپنیها؛ واگناریا از آن مدلهاست که همه عاشقش میشوند و بی برو برگرد در خاطرشان نقش میبندد و حتی بعد از مدتها هوس تماشای مجددش به سرشان میزند. اگر یک کودک آن را ببیند جذب صحنههای خندهدار کودکانه که مثال آن کاراکترهایی که سرشان را به دیوار میکوبند و رقصی از شادی و سرور انجام میدهند میشود و برای یک بزرگسال آن را پخش کنید صدای قهقهی او را وقتی که شخصیتهای اصلی داستان درگیر بروز شخصیت خاصی خودشان هستند میشنوید. طنزی که حتی در نگاه اول نیز به هیچ عنوان ساده نیست و از ثانیهی اول بیننده را درگیر دنیای درون یک رستوران و کارمندانش میکند. شاید جلد ظاهریاش شما رو گول بزند، اما در انتهای هر قسمتش به این نتیجه میرسید که چه نکات بزرگسالانهای درونش بود.
صاحب رستوران خانوادگی واگناریا به دنبال زن گمشدهاش میگردد که برای خرید شیر از خانه بیرون میرود و دیگر بازنمیگردد. مدیر رستوران زنیاست که هیچ وقت کار نمیکند و همیشه فکش در حال جنبیدن است و آن لحظهای مشغول خوردن نیست، صدای شکمش است که از گرسنگیاش خبر میدهد و سریع دخترخواندهاش را صدا میکند که برایش خوردنی فراهم کند. آشپز اصلی واگناریا عاشق این دخترخوانده است که از قضا خود دختر به شدت عاشق مدیر است و هروقت آشپز را پیدا میکند، شروع به حرف زدن از مدیر میکند و همین اول کار یک مثلث عشقی شکل میگیرد. آشپز دوم از زمین و زمان خبر دارد، از تاریکترین افکار اشخاص تا عکسهای کودکیشان که حتی برای کارکنان رستوران نیز آلبوم خاص خودشان را ساخته و هیچ اطلاعاتی نیست که او آن را نداند و گاهاً از آینده نیز خبر میدهد! دختر اصلی داستان اینامی ماهیرو است که فوبیای مرد دارد! هر مردی را که ببیند به باد کتک میگیردش! حال بین این همه شخصیت و داستان منحصر به فرد، همگی تصمیم میگیرند که کارگر پاره وقت جدیدی را استخدام کنند و از قضا آن شخص نیز پسری شانزده ساله به اسم کاتاناشی سوتا است که عاشق هر چیز کوچکیست! از آدم کوچک گرفته تا میز و صندلی و حیوانات. جالب اینجاست که حتی دخترهای بزرگتر خود را به چشم آدم واقعی نمیبیند و از آنها تنفر دارد! اولین نفری که پیشنهاد کار را به او میدهد دختر پیشخدمت رستوران است که هفده سال دارد، اما چون کوتاه قد است از همان نگاه اول کاتاناشی عاشقش میشود. اشتباه نکنید، نه از آن عشقها، بلکه از عشقهایی عجیب غریب به هر موجود کوچک!
حتی خواندن شخصیت خاص هر یک از این افراد خندهدار است، چه برسد به این که سی و نه قسمت نیز قرار است آنها را ببینیم و درگیر داستانهای دیوانهوار اما بینهایت خندهدارشان میشویم. از اوج گرفتن داستان بین مثلث عشقی تا کسب اطلاعات بیشتر راجع به همه توسط آشپز نام برده. گاهاً برای کودکان و افراد کم سن و سال تک به تک سکانسها حتی بی دلیل هم خندهدار هستند، اما برای خودم که بزرگسال هستم، این کشمکشهای بیپایان بین کاراکترها و پیشرفت شخصیتی اینامی و کاتاناشی بود که محرک اصلی تماشای این انیمه بود. کتک خوردنهای بی اندازهی کاتاناشی از اینامی و تلاش برای درمان این فوبیا تنها ذرهای از این پیشرفت بزرگ را به نمایش میگذاشت و داستان فراتر از اینها نیز میرفت. انیمه با ورد شخصیتهای جدید دوز طنزش را بیشتر از پیش نیز میکند و گاهی این کاراکترها حضوری کوتاه اما به شدت تاثیرگذار در داستان را نیز میگذارند، به طوری که آرزو میکند کاش قسمت بعد نیز او رو ببینید. تم موسیقی خندهداری نیز همیشه در پس زمینه و مرتبط با آن صحنه پخش میشود. چه موسیقی که هر بار میشنویدش متوجه میشوید الان زمان کتک خوردن کاتانشی است و چه ضرب آهنگ شیطانی وقتی آشپزمان به راز دیگران میخندد و بعداً میفهمیم این خندههای شیطانی برای چه بودهاند.
واگناریا به راحتی از پس گرد هم آوردن همهی این شخصیتها کنار همدیگر برمیآید و داستانی عالی را روایت میکند، اما یک ایراد است که هرگز از چشم بیننده دور نمیماند و آن نیز رشد کاراکترهایش است. در آخرین قسمت شما بزرگ شدن اینامی و کاتاناشی را شاهد هستید –حتی قبل از آن نیز به بلوغ آنها پی میبرید– ممکن است اوایل کار از یکی از این دو و یا هر دوشان نیز خوشتان نیایید، اما در آخر مطمئن باشید عاشقشان میشوید، عاشق بزرگ شدنشان، عاشق تجربیاتی که کسب کردهاند و عاشق راه پر فراز و نشیبی که گذراندهاند. اما یک سوال: پس بقیه چه؟ متاسفانه پاشنه آشیل واگنریا همین کم توجهی به شخصیتهایی جز زوج اصلی داستان است. بیننده میبیند که اینامی و کاتانشی از پس پیچ و خمهای زیادی برمیآیند و به کل تبدیل به افراد جدیدی میشوند، اما پس چرا این اتفاق برای دیگران نمیافتد؟ در حالی که ما اگر آنها را بیشتر از این دو ندیده باشیم، قطعاً کمتر نیز ندیدهایم. اما بقیه تقریباً بزرگ نمیشوند و آنچنان تغییر خاصی نسبت به قسمت اول در آنها نمیبینیم که اگر اینطور نبود، قطعاً بهترین سری طنز انیمهای میشد که تا به حال تماشا کردهام.